پرسشهای متداول
تعداد بازدید:۳۵۵۶آخرین ویرایش: ۱۸ دی ۱۳۹۷
- - آیا نخستین گام برای ستاره شناسی، خریدن تلسکوپ است؟
- - آلودگی نوری چیست؟ و چه تاثیراتی دارد؟
- - بارش شهابی چیست؟ چگونه به وجود می آید؟ و چه زمان هایی در سال قابل مشاهده است؟
- - اخترزیست شناسی (Astrobiology) چیست؟
- - آیا ساختار درونی کهکشانهای مارپیچی هم به شکل مارپیچی است؟
- - آیا جهان در حال چرخش بوجود آمده است؟
- - لکه های خورشیدی چیست؟
- - آونگ فوکو چیست؟
- - پارادوکس گسیل اطلاعات از سیاهچاله ها حل شد!؟
- - دنباله دار چیست؟
آیا نخستین گام برای ستاره شناسی، خریدن تلسکوپ است؟
نگارش: ایرج صفایی
بسیاری از علاقمندان دانش ستاره شناسی و گاه پدر و مادران آنها تصور می کنند نخستین گام برای آغاز نجوم، خریدن تلسکوپ است. در صورتی که چنین نیست. در ابتدا باید به مطالعه کتابهای نجومی، شرکت در دوره های آموزش نجوم ، استفاده از نرم افزارهای نجوم آماتوری و بالاخره شرکت در شب های رصدی پرداخته شود، تا دیدگاه مناسبی از آسمان در هر کس ایجاد گردد.
کسی که ابتدا یک تلسکوپ تهیه می کند بدون آنکه بداند از آن چگونه استفاده کند، معمولا چند بار به سطح ماه نگاه کرده و خسته می شود. چراکه موقعیت سیارات، سحابی ها، خوشه های ستاره ای و کهکشانها را نمی شناسد. همچنین زمانی که هر یک از آن اجرام آسمانی بالاتر از افق هستند و قابل رصد هستند را نمی داند. در بسیاری موارد تلاش زیادی می کنند تا از حیاط یا پشت بام خانه خودشان در یک شهر متوسط یا بزرگ، آنهم با آلودگی نوری بسیار زیاد دنبال کهکشانهای بسیار کم نور بگردند. عاقبت ناموفق از ستاره شناسی خسته شده و ذوق نجومی آنها در نطفه خفه می شود.
نکته دیگر اینکه با مشاهده تصویر اجرام آسمانی که در تلویزیون یا اینترنت با استفاده از تلسکوپهای بزرگ و یا با تکنیکهای تصویربرداری و پردازش ایجاد شده اند، تصور می کنند باید با یک تلسکوپ کوچک آماتوری بصورت مستقیم و از چشمی تلسکوپ همان تصاویر را ببینند. اما اینطور نیست. بهتر است هر علاقمندی، چندین بار در کنار کسانی قرار گیرد که مهارت کار با تلسکوپ داشته و نقشه آسمان و موقعیت اجرام آسمانی جالب را می دانند و به رصد اجرام آسمانی بپردازد. تا تصور درستی از توانایی تلسکوپها و شرایط رصد پیدا کند. بعضیها خیال می کنند با یک تلسکوپ آماتوری می توانند تصویری مانند یک پوستر بزرگ از سیاره زحل یا مشتری ببینند که آن تصویر توسط تلسکوپ فضایی هابل گرفته شده است. اما وقتی مستقیما همان سیاره را از تلسکوپ به اندازه یک "ماش" می بینند نظرشان تغییر می کند.
آسمان زیباست. باید ابتدا بیاموزیم چگونه، در کجا و با چه ابزاری زیبایی های آن را ببینیم. باید تصور درستی از اندازه واقعی یک سحابی داشته باشیم تا با دیدن مستقیم آن از چشمی تلسکوپ به وجد بیاییم.
آلودگی نوری چیست؟ و چه تاثیراتی دارد؟
آسمان پر ستاره , طبیعت در حال نابودی -- گفتاری در باره نورپردازی غیر استاندارد و اثرات مخرب آن
پیش از اختراع چراغ و گسترش استفاده از آن ، برنامه فعالیت و خواب انسانها را عمدتا چرخش زمین و طول روز و شب تعیین می کرد. از زمانیکه ما به تکنولوژی ای دست یافتیم که قسمت قابل توجهی از شب را از بین می برد، ساعت های مفید شب زنده داری ما به طور متوسط 13 درصد افزایش یافته است.اما با وجود اینکه این تسهیلات مدرن سرعت فعالیت های انسان را افزایش داده اند، کم کم مشکلات فراوانی هم برای اکوسیستم ایجاد کردند.
زیرا زندگی روی زمین از میلیون ها سال پیش در محیطی شکل گرفته است که از دوره های منظم روشنایی و تاریکی تشکیل شده وهمه فعالیتها برای یک دوره تناوب 24 ساعته تنظیم شده است. قابل پیش بینی بودن طول روز و شب در طی سالها باعث شکل گیری بدن موجودات زنده به گونه ای شده است که بتوانند حداکثر بهره وری را از هر دوی دوره های تاریکی و روشنایی داشته باشند.از این رو هورمون ملاتونین که در بدن جانداران در طول هزاران سال وجود داشته است، در پاسخ به دوره های تاریکی و روشنایی و شب ها 10 برابر روزها ترشح می شود. اما روند رو به رشد از بین بردن شب و روشن کردن آن ، ساعت فیزیولوژیک تمام موجودات زنده را بر هم زده است.همچنان که مطالعات علمی نشان می دهد استفاده از نورهای مصنوعی نه تنها فواید عمده ای برای انسان ندارد بلکه با بر هم زدن ریتم طبیعی تاریکی و روشنایی سلامتی موجودات زنده را به خطر انداخته است،همچنان که در انسان قرار گرفتن بیش از حد در مقابل نور مصنوعی باعث کمبود ترشح هورمون ملاتونین شده و باعث افزایش احتمال بروز بیماریهایی چون سرطان سینه،سرطان خون ، افسردگی، صرع، سرطان پروستات و ... می شود.
در تصویر زیر نمای 360 درجه از آلودگی نوری رصدخانه دانشگاه کاشان قابل مشاهده است:
اما اولین مطالعات را حدود 40 سال پیش ستاره شناسان در خصوص آلودگی نوری داشتند، چرا که پیش از محسوس بودن این افزایش روشنایی برای سایر افراد تجهیزات دقیق ستاره شناسان متوجه چنین شرایطی شده بود. کم فروغ تر شدن ستارگان در شهرهای بزرگ آنان را بر آن داشت تا چرایی موضوع را جویا شوند.در واقع رفته رفته حدود 2000 ستاره بواسطه آسمانهای آلوده به نورهای مصنوعی از دیدگان مردم کشوری مثل آمریکا ناپدید شد.
برای رفع مشکلات ناشی از افزایش طول روزها و استفاده بهینه ازسیکل 24 ساعته شبانه روز در دنیای مدرن، باید توفیق در به دست آوردن این تعادل، به مقررات دقیق روشنایی احتیاج دارد. در کشورهای اروپایی چنین قوانینی همزمان با افزایش آگاهی های اجتماعی نسبت به نورپردازی شبانه و درک وجود نورهای مزاحم شکل گرفت.
بین سهم سود و سرمایه گذاری،تفریح،امنیت، مسائل زیبایی هنری و آسمان شب تعادل برقرار کنیم.شما می توانید نمونه های فراوانی از آلودگی نوری را که در اثر استفاده غیر منطقی از نور مصنوعی ایجاد می شود، در اطرافتان ببینید. اگر شما درجه تاریکی آسمان در محل زندگی خود را هر سال نسبت به سال قبل بسنجید به پدیده آشکار از بین رفتن آسمان شب در شهرها پی می برید.. چراغهای مورد استفاده در شهرها بیشتر نور گسیلی خود را مستقیما به سمت آسمان نشانه می روند که هیچ تاثیری در روشنایی محوطه ها ندارد، بلکه فقط باعث هدر دادن مقدار زیادی انرژی الکتریکی می شود. صرف نظر از اینکه آثار سوء فراوانی هم بر زیبایی محیط و سلامت جسمی و روانی شهرنشینان دارد.
اما احتمال دارد از آنچه تا کنون گفته شد چنین نتیجه گیری کنید که اخترشناسان مایلند تمام چراغها در طول شب خاموش بمانند. در حقیقت چنین نیست. آنچه مطلوب است درک درست و صحیحی از مفهوم نیاز به روشنایی در شب است و برای رسیدن به این مهم است که اصولا میزان روشنایی چراغها در شب و نحوه نصب آنها باید معقول،کارا و از نظر اقتصادی به صرفه باشد. ما می خواهیم نسل های آتی میراث دار شب های پرستاره ای باشند که ما برایشان حفظ و حراست کرده ایم. چیزی که از 1950 تا کنون حتی در روستاهای دوردست نیز یافت نمی شود. آنهم برای اینکه نور چراغهای شهرمان نور ستارگانی را که صدها ، هزاران و میلیون ها سال سفر کرده اند تا به دیدگان ما برسند، با بی رحمی از ما می گیرند.
در اینجا باید به بازی دوجانبه تکنولوژی اشاره کرد.مدرنیسم از یک سو امکان سفر به فضا و رصد فضاهای بیکران و دوردست را با استفاده از تلسکوپ های غول پیکر برای ما فراهم می کند تا تصویر نفس گیری از ستارگان و سیارات دوردست به دست آوریم و از سوی دیگر با دادن روشنایی مصنوعی به شبهایمان، پرده ای بر روی آسمان شب کشیده است.
رصدخانه دانشگاه کاشان با همکاری انجمن آسمان تاریک دانشگاه کاشان تلاش دارد تا قدمی هرچند کوچک در زمینه آگاه نمودن اذهان عمومی در مورد آلودگی نوری و تاثیرات آن برداد. امید است تا علاقمندان و فرهیختگان ما را در این امر یاری نمایند.
متن اولیه از ن.د.
بارش شهابی چیست؟ چگونه به وجود می آید؟ و چه زمان هایی در سال قابل مشاهده است؟
گردآوری و نگارش: ایرج صفایی
دنباله دارها به عنوان یک دسته از اجرام قابل توجه از دیدگاه بشر همیشه موجب رخدادهای ویژه ای در آسمان می شوند. مدار بعضی از دنباله دارها مدار زمین را قطع می کنند. بنابراین عبور زمین از درون دنباله این دنباله دارها موجب میشود. تا در زمان خاصی تعداد زیادی از ذرات موجود در دم دنباله دار وارد جو زمین شود. و هرچند که ذرات ریز این دنباله دارها اثر شایان توجهی ندارند. ذرات درشت تر به جو زمین برخورد کرده و در اثر اصطکاک در زمان فرود برافروخته شده و ردی از خود در آسمان به جای می گذارند. که آنها را شهاب می گویند. در حالت عادی عبور زمین از ذرات به جای مانده از دم دنباله دار موجب افزایش تراکم شهابها می شود. که به آن بارش شهابی می گویند. و مدتی پس از عبور دنباله دار تراکم ذرات کاهش می یابد. تا دوباره شاهد عبور مجدد همان دنباله دار باشیم. اما ذرات معلقی که در ادامه حرکت یک دنباله دار و در مدار آن حرکت می کنند، گاهی مجتمع شده و به دو یا چند دسته ذره تقسیم می شوند. و با هر بار عبور یکی از این دسته های ذرات ما شاهد افزایش تراکم ذرات و درنتیجه تشدید بارش شهابی می شویم. در شکل زیر مدار یک دنباله دار که با مدار زمین تلاقی دارد نشان داده شده است. مشاهده می شود که دسته هایی از ذرات نیز بر روی همین مدار به دور خورشید در حرکتند. لذا عبور زمین از درون این دسته ذرات می تواند موجب افزایش تراکم بارش شهابی شود.
اما وجود چند دنباله دار ویژه موجب شده که در هر سال ما شاهد چند بارش شهابی باشیم. که هر بارش شهابی با یک دنباله دار مرتبط است. اما با توجه به موقعیت زمین نسبت به خورشید، و محدوده ذرات معلق در اطراف مدار زمین به دور خورشید، به نظر می رسد که هر دسته از این شهابها از یک منطقه از آسمان به زمین می بارند. حال با توجه به صورت فلکی که به نظر می رسد. این شهابها از آن منطقه به زمین سقوط می کنند. آن بارش شهابی به نام آن صورت فلکی نام گذاری می شود. برای نمونه دنباله دار سویفت-تاتل با دوره تناوبی حدود 130 ساله موجب می شود که در تابستان هر سال از اواخر تیرماه تا اوایل شهریور شاهد بارش شهابی ای باشیم. که به دلیل منطقه ای از آسمان که صورت فلکی برساوش قرار دارد . و ظاهرا شهابها از آن نقطه به زمین می بارند، بارش برساوشی می نامند. در شبهای 21 و 22 مرداد هر سال شدت بارش به حداکثر مقدار خود می رسند. در شکل زیر یک تصویر واقعی که در آن دو شهاب در سال 1997 در یک تصویر ثبت شده اند مشاهده می کنید:
در شکل زیر خطوط صورتهای فلکی مشخص شده است. با امتداد مسیر حرکت دو شهاب مشخص می شود که ظاهرا این دو شهاب از منطقه ای نزدیک سر صورت فلکی برساوش به سوی ناظر فرود آمده اند. شما هم می توانید امسال با رصد بارشهای شهابی این موضوع را مشاهده نمایید. البته با توجه به سرعت زاویه ای زمین و موقعیت صورت فلکی برساوش در ساعات بعد از نیمه شب بهتر می توانید به رصد این پدیده بپردازید.
در جدول زیر تعدادی از مهم ترین بارشهای شهابی سال به همراه دنباله داری که سنگ ریزه هایی از آن در منطقه خاصی از مدار زمین به دور خورشید باقی مانده و عاما ایجاد بارش شهابی است ذکر شده . همچنین بازه زمانی بارش شهابی و زمان حداکثر فعالیت ذکر شده است. اما از آنجا که فاصله این ذرات نسبت با ناظر زمینی زیاد می باشد . دقیقا تصویری همچون پرسپکتیو نقطه ای به نظر می رسد. ناظر تصور می کند که تمام این ذرات از نقطه خاصی از آسمان به اطراف پراکنده می شوند. این نقطه کانون بارش نامیده می شود. و مختصات سماوی آن نیز ذکر شده است. با توجه به موقعیت این نقطه نسبت به صورت فلکی موجود در آن، هر بارش شهابی نامگذاری می شود. سرعت میانگین ذرات در هنگام ورود به جو در ستون بعدی ذکر گردیده است. و در پایان پارامتری به عنوان ZHR ذکر گردیده است که حداکثر تعداد شهاب قابل مشاهده در دقیقه را نشان می دهد. البته اکثر موارد مشاهده چنین تعداد شهاب برای ناظران میسر نیست. چراکه این پارامتر وابستگی زیادی به تراکم ذرات و موقعیت ناظر و چند پارامتر دیگر دارد.
اخترزیست شناسی (Astrobiology) چیست؟
نوشته: ا. جوزی
اخترزیست شناسی(AB) علم مطالعه ی سیر تکاملی حیات در عالم وجود است.این علم میان رشته ای – تحقیقاتی پیرامون قابلیت سکنی در منظومه شمسی وسیارات خارج از آن بحث می کند.
جستجو درجهت: « اثبات شیمی حیات اولیه ، زندگی برروی مریخ و دیگر اجرام سماوی در منظومه شمسی درمورد سرچشمه ی حیات ،سیر تکاملی حیات روی کره ی زمین» در محدوده ی این علم است. اخترزیست شناسی امکان استفاده ازعلوم فیزیک،شیمی،زیست شناسی سلولی و مولکولی،اکولوژی1،زمین شناسی و سیاره شناسی را فراهم می کند.این علم نیز همچون فلسفه در راستای اندیشیدن درمورد طبیعت و امکان زندگی درجهانی دیگر عمل می کند و به شناخت زیست کره ای کمک می کند که ممکن است متفاوت از زمین باشد.
ازنظر ریشه یابی لغوی اخترزیست شناسی از واژه های صورت فلکی ، حیات و مطالعه بوجود آمده استکه درمجموع علم مطالعه ی حیات در دیگر اجرام است.این سؤال که حیات در نقطه دیگری از کیهان وجود دارد یا خیر،یک موضوع معتبر از علم را برای پژوهش و تحقیق بوجود می آورد.یک ستاره شناس، اخترزیست شناسی را «مجموعه ای از فلسفه ی طبیعی برای ساخت فرضیه هایی درمورد مسائل ناشناخته در تئوری های علمی شناخته شده» می خواند.
عملکرد ناسا در راستای اخترزیست شناسی:« 1.حمایت از اولین پروژه ی تحقیقاتی (1959) 2.حمایت از پروژه ای برای یافتن حیات یا اثری از یک تمدن در سیاره ای دور(1971) 3. انجام 3 آزمایش برای مشاهده ی اثری از حیات بر سطح مریخ(1976) 4.پرتاب فضاپیمای wiking به فضا (1976) » اکنون AB کانونی رشدیافته از ناسا است. موضوع موردبحث در جریان پژوهشهای AB زندگی بر سطح مریخ است: به دلایل تاریخ زمین شناسی (بنابر ادله متعدد وجود مقادیر قابل توجه آب بر سطح مریخ) و نزدیکی این سیاره به زمین. و بر همین اساس دو کاوشگر در نظر گرفته شد که هردو به مریخ فرستاده شدند،ولی نتایج هردو مردود شدند.در مأموریت بعدی یک بخش قوی AB برای مطالعه قمر یخی و منجمد مشتری درنظر گرفته شد با فرض وجود ٱب مایع در بخشی از این قمر، که خوشبختانه این مأموریت مردود نشد. اخیرا" فضاپیمایی برای بررسی قابلیت حیات میکروارگانیسم ها و تار یخچه ی وجود آب در آنجا در حال کاوش است.
یکی از فرضیه های علمی حیات روی سیارات دیگراین است که اکثریت اَشکال حیات که در کهکشان ما وجود دارد مشابه آنچه در کره ی ماست بر پایه ی کربن(C) است، درحالیکه ممکن است حیات بر پایه ای غیر از کربن نیز استوار باشد.وجود آب مایع که مولکولی مشترک بین این دو سیاره است و یک محیط مناسب راجهت شکل گیری مولکولهای پیچیده بر اساس کربن فراهم می کند،یک فرض مفید و سودمند است که بطور شگفت انگیزی می تواند جریان حیات را هدایت کند.
عناصر اخترزیست شناسی
مهمترین تحقیقات اخترزیست شناسی مرتبط با علم نجوم در مقوله کشف سیارات فراخورشیدی رخ می دهد. فرضیه ها می گویند: «حیات روی زمین می تواند از سیاره های دیگر با ویژگیهای مشابه ناشی شود.» و در نهایت شمار بسیاری از ابزار و مأموریت ها یرای یافتن سیاره های شبه زمین طراحی شدند.هدف این مأموریت ها تنها کشف سیاره های هم اندازه ی زمین نیست، بلکه نور سیاراتی که ممکن است از نظر طیف سنجی بررسی شوند را نیز شناسایی می کنند.به کمک این آزمایشات ترکیب جو سیاره های فراخورشیدی ویا ترکیب سطحی آنها مشخص می شود و این داده ها مارا قادر به تشخیص احتمال یافتن حیات روی آن سیاره می سازد.
بیولوژی
مجراهای گرمایی باکتری های اکسترموفیل2 را پشتیبانی می کنند.مثل آنهایی که در محیط های بسیار اسیدی یا قلیایی یا بسیار گرم قادر به ادامه حیاتند که این باکتریها هسته ی اصلی پژوهش برای اخترزیست شناس ها هستند.محیط و راه های تکاملی این موجودات مشخص می کند یک ترکیب بسیار پیچیده دارند که می توانیم به کمک آن دریابیم چگونه ممکن است حیات آنها در نقطه ی دیگری از کیهان توسعه یابد!!
سرچشمه ی حیات،جدای از بحث های تکامل حیات،میدان پیشرفت تحقیقات دیگر نیز می باشد.برخی ادعا کرده اند که شرایط اولیه ی زمین منجر به شکل گیری ماده ی آلی از ماده ی غیرآلی شده است.بنابراین تمام اشکال پیچیده ای بوجود آمده اند و امروز می بینیم از همین فرایند ایجاد شده اند.علیرغم پیشرفت در شیمی حیات اولیه،هنوز واضح نیست آیا حیات با چنین روشی می تواند روی زمین شکل بگیرد یا نه؟ تئوری پیشنهاد شده این است که "عناصرحیات"بر روی سیاره ای دیگر ویا حتی درفضای بین ستاره ای ،سیارکها و خرده سیارات بوجود آمده باشند و سپس به واسطه های مختلف به زمین حمل شده اند!!
منابع:
1."About Astrobiology" NASA Astrobiology Institute. NASA January 21/2008//astrobiology.nasa.gov/about astrobiology/.Retrieved on 2008-10-20
2." Astrobiology " Maxmillian Science Library;Space Science..2006//www.bookrages.com
3.www.wikipedia.com
4.www.cosmoastrology.com/biology/cosmobiology-
آیا ساختار درونی کهکشانهای مارپیچی هم به شکل مارپیچی است؟
برای اولین بار ستاره شناسان در یک اتفاق کاملا تصادفی موفق شدند، ویژگیهای بنیادی یک کهکشان مارپیچی که در فاصلهی بیش از9 میلیارد سالنوری از ما قرار دارد را اندازهگیری کنند. مشاهدات نشان میدهد که در مرکز این کهکشان اتمهای اکسیژن و آهن زیادی وجود، اما در لبههای آن اینگونه نیست. در صورتی که در کهکشانهای مارپیچی مانند کهکشان راه شیری و یا کهکشان همسایهی ما به نام کهکشان زن به زنجیر بسته (آندرومدا) معمولا یک تودهی بزرگ در مرکز است و بقیه ستارهها از بیرون صفحه به طور مارپیچی روی یک دیسک به درون این توده کشیده می شوند.
این دیسک محل قرارگیری خورشید و دیگر ستارههای کهکشان ماست، اما اینکه شکل این دیسک دقیقا چگونه است را کسی نمی داند.
یک روش برای آگاهی از این موضوع، بررسی فراوانی عناصرفلزی ستارههای بازوهای کهکشان است. منظور ازاصطلاح بررسی فراوانی عناصر فلزی ، تعیین نسبت عناصر (غیر از هیدروژن وهلیوم) موجود درستارهها به مقدار هیدروژن و هلیوم آنهاست. این عناصر در فرایندهای هستهای ستارهای تولید میشوند. و در اثر انفجارهای سطحی یا انفجار خود ستاره در فضای بین ستارهای پراکنده میشوند. چون در مرکز کهکشان تراکم ستارهها بسیار زیاد است، مقدار عناصر فلزی در نزدیکی محل اتصال بازوهای مارپیچی به مرکز کهکشان بسیار زیاد است؛ البته فراوانی این مواد تا لبهی بازوها روند کاهشی دارد. برای مثال در کهکشان خودمان در فاصله 10000 سال نوری از مرکز بازوها مقدار عناصر فلزی به 35% افت میکند.
نظریههای متناقض
نظریههای مختلفی وجود دارد که چگونگی روند تغییر فراوانی عناصر فلزی را در طول میلیاردها سال پیشبینی میکنند. بعضی از این نظریهها پیشبینی میکنند که این روند در ابتدا به سرعت شروع میشود اما به تدریج رو به کاهش میرود. بعضی دیگر هم دقیقا خلاف این موضوع را پیشبینی کردهاند! اگر ستارهشناسان میتوانستند این مقدار را در کهکشانهای مارپیچی که در فاصله های چندیدن میلیارد سالنوری از ما قرار دارند را رصد کنند، میتوانستیم با استفاده از آن چگونگی شکل گیری دیسک کهکشانی را دریابیم -چرا که با بررسی کهکشانهای دور دست میتوان تصویر هزاران سال پیش این مدلها را دید و با تصویر کنونی آنها از کهکشان های نزدیک و حتی کهکشان خودمان روند تغییرات آن را بدست آورد. اما متاسفانه چون طول بازوها زیاد و نورشان نسبت به بخش مرکزی بسیار کم است، تا به حال چنین امکانی ایجاد نشده بود.
به تازگی تین تین یوان1 و لیزا کیلی2 از دانشگاه هاوایی در هونولولو به همراه همکاران خود در دانشگاه دورهام بریتانیا یک کهکشان مارپیچی در صورت فلکی شیر (اسد) را با ردهی انتقال به سرخ 49/1 را رصد کردهاند. این به این معنی است که انبساط جهان باعث افزایش طول موج این کهکشان به میزان 149% در راه رسیدن به زمین شدهاست. چنین انتقال به سرخ زیادی نشان میدهد که این کهکشان در فاصله 3/9 میلیارد سالنوری از ما قرار دارد. و ما در حال حاضر در شرایطی نور آن را دریافت می کنیم که تنها 4/4 سال از سن کیهان پس از مهبانگ (انفجار بزرگ) سپری شده است! این کهکشان در خوشه کهکشانی مکینتاش3 جی 1149.5+2223 قرار دارد و چون در پشت یک خوشه قرار گرفته است، بسیار عالی دیده میشود؛ چرا که این خوشه بسیار پرجرم بوده و با ایجاد عدسی گرانشی باعث شده که این کهکشان 22 بار روشنتر دیده شود.
شیب بسیار تند روند فراوانی عناصر فلزی
یوان و همکارانش با استفاده از تلسکوپ کک 2 مجموعهی رصدخانهی موناکیآ4 در هاوایی نرخ تغییرات فراوانی عناصر فلزی را در نقاط مختلف این کهکشان اندازهگیری کردهاند. یوان بیان میکند " روند تغییرات فراوانی عناصر فلزی بسیار بسیار تند است". با فاصله گرفتن از دیسک کهکشان تنها به اندازه 10000 سالنوری میزان فراوانی عناصر فلزی به 68% کاهش مییابد و این بهاین دلیل است که ما در حال حاضر دورهی جوانی کهکشان را می بینیم و این تغییرات سریع نیز احتمالا به دلیل جوان بودن کهکشان است.
اندرو بنسون5 ستاره شناس کالیفرنیایی در بارهی نتیجهی این رصدها مدل دیگری را درنظر دارد: در این مدل یک تودهی گازی در اثر فرو ریزش جرمش تعداد بسیار زیادی ستاره را در مرکز دیسک خود ایجاد می کند واین تولد ستارهها به سرعت به افزایش فراوانی عناصر فلزی کمک میکنند. اما بدلیل وجود تعدادی ستارهی{ احتمالا پیر} در کنار دیسک، میزان عناصر فلزی کم باقی میماند. بنابراین با تغییر فراوانی عناصر فلزی ، شبیه کهکشان بسیار دور صورت فلکی شیر، شکل گیری دیسک آغاز میشود. سپس، با گذشت میلیاردها سال طی تکامل، ستارهها با بالا بردن میزان عناصر فلزی، شیب تغییرات فراوانی آن را هموار میکنند.
کهکشانهای بیشتری نیاز است
یوان می گوید این کهکشان تنها موردی است که این موضوع را نشان میدهد ودر چند سال گذشته کهکشانی غیر مارپیچی نیز رصد شد که دارای روند تندی در تغییرات فراوانی عناصر فلزی بود، اما چون مارپیچی نبوده نمی توان از آن در این مورد استفاده کرد.
بنابر این گام بعدی این ستاره شناسان رصد کهکشان های مارپیچی دیگری از این دست است تا بتوان به طور دقیق نظریه را بررسی کرد.
تصویر شبیه سازی شده از ساختار کهکشان راه شیری
منبع: وبسایت های :
http://physicsworld.com/cws/article/news/45677
1. Tiantian Yuan
2. Lisa Kewley
3. MACS J1149.5+2223
4. Keck II
5. Andrew Benson
برگردان به فارسی:
یاسر شاپوری دانشجوی فیزیک دانشگاه کاشان
Basetareha24@gmail.com
آیا جهان در حال چرخش بوجود آمده است؟
جهان ما در حال چرخش بوجود آمده است و همچنان دور همان محور چرخش ابتدایی خود در حال چرخش است. فیزیکدانان ایالات متحده با مطالعه برروی بیش از 15000 کهکشان این ادعا را مطرح کرده اند؛ در حالی که بیشتر نظریههای کیهانشناختی پیشنهاد میکنند که – در یک مقیاس بزرگ- در هر راستایی که جهان را مورد بررسی قرار دهیم، جهان را همگن و همسان خواهیم دید؛ یافتههای اخیر نشان میدهد که جهان اولیه در حال چرخش بدور یک محور ویژه متولد شده است. این ادعا – در صورت درست بودن- این معنی را میدهدکه جهان تقارن آینهای ندارد و بدور یک محور ترجیحی به صورت چپگرد (و یا راستگرد) در حال چرخش است.
یک گروه پژوهش به سرپرستی مایکل لانگو (Michael Longo ) در دانشگاه میشیگان تشکیل شده است تا با طراحی آزمونهایی نشان دهند که این تقارن آینهای موسوم به "پاریته" در مقایسهای بزرگ به شکست میانجامد. اگر برای ذرهای این تقارن پاریته برهم خورد، این تصویر متقارن آینهای معنی متفاوتی خواهد داشت و بنا بر آن میتوان بعضی از ذرات را چپگرد (یا راستگرد) پنداشت. در واپاشیهای بتازای هستهای این نظریهی تقارن پاریته دچار شکست شده است و انگار در طبیعت یک تمایل قوی ذاتی برای چرخش در جهت خاصی (چپگردی) وجود دارد مثلا آمینو اسیدها چپگردی را به راستگردی ترجیح میدهند.
لانگو بیان میکند: بنا بر دانستههای ما هیچ کس این سوال را نپرسیده که "آیا جهان خودش چپگرد بودن را بر راستگرد بودن ترجیح داده است؟" ایده من این بود : با بررسی اینکه آیا کهکشانهای مارپیچی دارای یک تمایل ویژه برای چرخش هستند این موضوع را آزمایش کنیم؛ اگراین موضوع واقعا درست باشد، یعنی تمام جهان یک تکانه زاویهای خالص دارد.
کهکشانهای درحال چرخش
لانگو به همراه یک گروه پنج نفری از از فارغالتحصیلان دروه کارشناسی چرخش 15158 کهکشان مارپیچی را با استفاده از اطلاعات بدست آمده از تصویر بردار دیجیتال آسمان در اسلوان 1 دسته بندی کرده اند. آنها دریافتهاند که این کهکشانها تمایل به چرخش در یک جهت ترجیحی – چپگرد یا ساعتگرد در راستای شمال راه شیری- برای چرخش خود دارند.
انحراف این محورها از راستای مجموعه بسیار کم و در حدود 7%، است، لانگو در این باره میگوید که احتمال تصادفی بودن این موضوع بسیارکم و در حدود یک در میلیون است: " اگر کهکشانها تمایل به چرخش در جهت ویژهای دارند، یعنی تمام جهان باید یک تکانه زاویهای خالص نسبتا بزرگ داشته باشد.اگر این تکانه زاویهای پایستار باشد، به نظر میرسد که جهان در حال چرخش متولد شده است.
چه نیرویی در مهبانگ وجود داشته و چگونه جهان متولد شده است؟ هیچ رصدگری در جهان نمیتواند بیرون دنیای ما را ببیند؛ بنابراین ما نمیتوانیم دقیقا بگوییم که آیا جهان ما خودچرخشی (در حال چرخش بدور خود) است یا نه. اما اگر ما میتوانستسم نشان دهیم که جهان ما به وسیلهی کهکشانهایش هنوز تکانهی زاویهای اولیهی خود را حفظ کرده است، میتوان نتیجه گرفت که جهان ما در یک فضای بزرگتر و نسبت به جهانهای دیگر در حال چرخش متولد شده است.
من تصور می کنم که مهبانگ در حال چرخش رخداده است، دقیقا شبیه الکترون و پروتون که اسپین دارند؛ و همانطور که جهان گسترش یافته، تکانه زاویهای اولیه به تکههای ماده که اکنون کهکشانها را ساختهاند انتقال یافته است، بنابر این کهکشانها هماکنون میل دارند در یک راستای ترجیحی چرخش داشته باشند."
نگرشی به دیگر نشانه ها
لانگو همچنین بیان میکند که : محورچرخشی که آن ها بدست آورده اند بسیار نزدیک است به رصد های انجام شده در ریزامواج (میکرو امواج) زمینه کیهانی توسط WMAP است. او احساس میکند بدستآوردن نشانه ها و نتیجههای دیگر از یک جهان چرخشی بسیار جذاب خواهد بود.
تلسکوپ اسلون در نیو مکزیکو است و بنابراین اطلاعاتی که گروه لانگو تحلیل کرد هاند، بیشتر از نیمکرهی شمالی آسمان بدستآمده است ؛ اما آنها نتایجی مشابه اطلاعات بدستآمده از چرخش کهکشانها در نیمکرهی جنوبی آسمان که توسط موسانوری و سوگیا در 1991 ارائه شده، بدست آورده اند. لانگو و گروهش در حال حاضر در حال جمع آوری اطلاعات بیشتری هستند که نشان دهد کهکشانهای نیمکرهی جنوبی آسمان تمایل به چرخش راستگرد دارند.
نتا بکال (Neta Bahcall ) ، اخترفیزیکدان دانشگاه پرینستون ایالات متحده در این باره بیان کرده است که" ممکن است جهت چرخش کهکشانهای چرخشی تحت تاثیر شدید دیگر میدانهای گرانشی در محل کهکشانها باشد." او اعتقاد دارد این مورد (تاثیرهای شدید میدانهای گرانشی) میتواند به وابستگی و همبستگیهای چرخشی در فاصلههای بسیار زیاد ( 200میلیون سال نوری) بیانجامد- درحالی که وسعت جهان قابل دید ما در حدود 14 میلیارد سال نوری است. او معتقد است که عدم قطعیت در نتایج اعلام شده در این مقاله آماری است.
کهکشان مارپیچی 4414 NGC
منابع:
1. www.sdss.org
برگرفته از وبگاه دنیای فیزیک به نشانی
http://physicsworld.com/cws/article/news/46688
برگردان به فارسی: یاسر شاپوری
Basetareha24@gmail.com
لکه های خورشیدی چیست؟
دستگاه هشدار تشکیل لکه های خورشیدی
لکههای خورشیدی میتوانند سرچشمهی اصلی فورانهای سطح خورشید باشند، که این فورانها میتوانند منجر به ایجاد اخلال در در دستگاهها و ساختارهای ارتباطی و موقعیتیابی شوند. پژوهشگران ایالات متحده گفتهاند که به تازگی به شگردی پیشرفته دست یافتهاند که میتواند یک یا دو روز قبل از تشکیل لکه خورشیدی، پیدایش آن را آشکار سازی کند.
اگرچه بیش از 400 سال است که دانشمندان به نپایش (رصد) وثبت لکههای خورشیدی میپردازند، سرچشمهی اصلی این مناطق سرد! وتاریکِ بسیار مغناطیسیِ سطح خورشید همچنان مرموز باقی مانده است. نظریات به این اشاره دارند که لکهها از حرکات پیچیدهی پلاسمای داغ درون خورشید تشکیل میشوند. ایده این شگرد اینست که پرتوهای صوتی از نزدیک سطح خورشید به عمق ان بتابانند و بازگشتآن را به نقطهای دیگر در سطح خورشید بررسی کنند.
پیدایش طوفانها
حالا، استاتیس لیوندایز1 و همکارانش در دانشگاه استنفورد بر پایهی این نظریه، شگردی برای آشکارسازی لکههای خورشیدی پیش از پیدایششان، در درون خورشید بدست آوردهاند. گروه لیوندایز از یک روش ویژه در هلیوسزمولوژی– موسوم به فاصله زمانی هلیوسزمولوژی - برای تحلیل زمانی که طول میکشد این پرتوهای صوتی در درون خورشید گسترده شوند، استفاده میکنند.
در این شگرد یک جفت نقطه با فاصلهای ویژه بین 100000 تا 200000 کیلو متر روی سطح خورشید انتخاب میشوند. امواج صوتی در نزدیکی یکی از این نقاط گسترده میشوند، و تا قبل از بازگشت به سطح در نزدیکی نقطهی دیگر، 60000 کیلومتر درون خورشید نفوذ کند . ممکن است این سفر حدود یک ساعت برای امواج صوتی طول بکشد. درهر حال، اگر این امواج از میان یک لکهی در حال شکلگیری رد شوند، سرعتشان بیشتر میشود وبنابراین مدت زمان سفرشان اندکی کوتاهتر میشود – برای لکههای بزرگ این میزان حدود 12 تا 16 ثانیه کمتر میشود.
لیوندایز میگوید" در حقیقت ما تنها یک جفت نقطه را روی خورشید بررسی نمیکنیم، هزاران جفت نقطه روی سطح خورشید در هر بررسی شرکت میکنند". از این دادهها پژوهشگران برای محاسبه ی زمان سفر امواج و تهیهی یک نقشه از این دادهها برای نمایش مکانهای احتمالی پیدایش لکهها استفاده میکنند. " ما میتوانیم با این روش محل اصلی پیدایش لکهها را بدست آوریم."
هشدار ، دو روز زودتر
برای آزمودن این شگرد، گروه لیوندایز از دادههای رصدگر خورشیدی هلیوسفری سوهو2 و رصدخانه دینامیک خورشدی اسدیاو3 بهره گرفتهاند. آنها چهار ناحیه لکههای خورشیدی در حال تشکیل ونه ناحیه مربوط به لکههای خاموش(در حال از بین رفتن) را به دقت بررسی کردهاند. لکههای بزرگ معمولا یک روز زودتر و لکههای کوچکتر معمولا دو روز زودتر از پیدایش آشکارسازی شدهاند- چون لکههای بزرگتر، روانترند وسریعتر روی سطح خورشید حرکت میکنند. بر عکس، در بررسیهای ناحیههای بدون لکه(لکههای خاموش) اختلاف زمانی در سفر رفتوبرگشتی از خود نشان ندادهاند.
پژوهشگران بر این باورند که این یافتهها اثبات میکند آشکارسازی لکههای خورشیدی غیر ممکن نیست، اگرچه آنها تصور میکنند هنوز به تحلیلها دادههای بیشتری برای آزمودن این شگرد نیاز دارند. لیوندایز میگوید " تنها پساز این تحلیلها میتوانیم بگوییم که میتوانیم پیدایش لکههای خورشیدی را با چه اطمینانی پیشبینی کنیم."
لیوندایز احساس میکند که این پژوهشها میتوانند باعث درکِ بهتر ویژگیهای میدانهای مغناطیسی درون خورشید شوند، تا به پیشرفتهای کاربردی برای پیش بینی وضعیت آبوهوایی فضایی بیانجامند. او میگوید" خورشید یک ستاره مغناطیسی است. بیشتر فعالیتهای خورشیدی در تاثیر از ویژگیها و ساختار میدانهای مغناطیسی آن است و ما نیاز داریم بیشتر از این ویژگیها آگاه شویم. او اضافه میکند"چرا ما به بررسی لکههای خورشیدی میپردازیم، به خاطر اینکه لکهها برجستهترین موجودات مغناطیسی سطح خورشیدند."
رشتهی لکهی خورشیدی
منابع:
Stathis Llonidis
SOHO
SDO
برگرفتهاز وبگاه دنیای فیزیک با عنوان
Early-warning system for sunspots
به نشانی
http://physicsworld.com/cws/article/news/46914
برگردان به فارسی:
یاسر شاپوری
Basetareha24@gmail.com
آونگ فوکو چیست؟
ایدهی ساخت این آونگ برای اولین بار توسط لئون فوکو در سال 1851 مطرح شد.این اولین آزمایشی بود که بشر توانست بطور کاملا ملموس و علمی چرخش زمین بدور خود را مشاهده و میزان آن را اندازه گیری کند. او براین باور بود که تاثیرانواع نیروهای مجازی مانند نیرو های عرضی، کوریولی و... را میتوان بر روی حرکت رفت و برگشتی یک آونگ ساده مطالعه کرد؛ چون در حالت ایدهآل (بدون وجود نیروهای مزاحم حرکت) حرکت رفت و برگشتی یک آونگ ساده تا زمانی طولانی، بدون تغییر و بطور مستقل ادامه دارد؛ در نتیجه گزینهی مناسبی برای بدستآوردن تاثیر نیروهای ناشی از حرکت چرخشی زمین بدور خود خواهد بود.
آزمایش فوکو چرخش زمین را به نحو قانع کننده ای اثبات می کند؛ به این صورت که شرایط انجام آزمایش را به گونه ای فراهم می کنیم که نیروهای وارد بر گلوله آونگ، یعنی نیروی گرانش و نیروی کشش سیم در یک صفحه (صفحه نوسان آونگ) قرار بگیرند. بنابراین هنگامی که آن را با یک انحراف اولیه به نوسان وا می داریم، انتظار داریم در همان راستا نوسان کند. اما تجربه نشان داده که با گذشت زمان شاهد چرخش صفحه نوسان آونگ حول محور عمودی آن خواهیم بود. واین چرخش دقیقاٌ تاثیر نیروهای مجازی بر روی حرکت سادهی رفت و برگشتی آونگ است که نتیجهی چرخش زمین بدور محور قطبی خود است. حال اگر بتوان به هر نحو، تاثیر نیروهای مزاحم حرکت از جمله مقاومت هوا در مسیر حرکت آونگ واصطکاکهای ناشی از حرکت چرخشی صفحه نوسان را در نقطهی آویز آونگ به کمترین مقدار خود رساند، این آونگ برای مدت طولانی در حال نوسان در صفحهی خود و همچنین چرخش صفحهی نوسان بدور محور عمودی خواهد ماند. جهت چرخش صفحه نوسان آونگ فوکو در دونیمکره بدلیل اختلاف جهت سرعت زاویهای زمین، متفاوت است؛ در نیمکرهی شمالی جهت این چرخش ساعتگرد و در نیمکرهی جنوبی پاد ساعتگرد است(چرا که جهت بالا برای ساکنان نیمکرهی شمالی منطبق بر جهت پایین ساکنان نیمکرهی جنوبی است!)
خبر ساخت و نصب آونگ فوکو در دانشکده فیریک دانشگاه کاشان
https://uko.kashanu.ac.ir/fa/news/7720/
پارادوکس گسیل اطلاعات از سیاهچاله ها حل شد!؟
افقرویداد یک سیاهچاله آخرین فرصت نجات است: آنسوی این محدوده هیچ چیز، حتی نور، را یارای گریز نیست. اما آیا این "هیچ چیز" شامل اطلاعات خود سیاه چاله هم میشود؟ بیش از چهار دهه است که فیزیکدانان درگیر معمای "پارادوکس اطلاعات" هستند، اما به تازگی گروهی از پژوهشگران انگلیسی گفتهاند که تصور میکنند راه حلی برای این معما یافتهاند.
این پژوهشگران یک ساختار نظری را برای افق رویداد سیاهچاله پیشنهاد کردهاند که کاملا جدای از فضا_زمان است. همچنین کار این پژوهشگران به نوعی از یک نظریهی جنجال برانگیز حمایت میکند که سال گذشته مطرح شده است؛ در این نظریه فرض میشود که گرانش بجای این که یک کنش بنیادی باشد، یک جبر طبیعی است.
تاریخچهی پارادوکس
پارادوکس اطلاعات برای اولین بار در 1970 مطرح شد، زمانی که استیون هاوکینگ1، ازدانشگاه کمبریج بر اساس کارهای اولیهاش با جاکوب بکنستین2 از دانشگاه هبرئوی اورشلیم، پیشنهاد کردند که ممکن است سیاهچالهها کاملا سیاه نباشند. هاوکینگ بیان کرد ممکن است ذرات وضدذرات همزادشان در افقرویداد – مرز بیرونی سیاهچاله – تشکیل(زاییده) شده و ازهم جدا شوند و یکی از آن دو ذره درون سیاهچاله سقوط کند(گرفتار شود)، در حالی که دیگری گریخته و سیاهچاله را تبدیل به یک جسم گسیلنده کند.
مفهوم این نظریهی هاوکینگ این است که یک سیاهچاله سرانجام بر اثر گسیل ذرات، تبخیر میشود و از بین میرود که البته این موضوع در تضاد با یکی از پایههای مکانیک کوانتومی است که بیان میکند: هیچگاه اطلاعات هیچ ذرهای نابود نمیشود و از دست نمیرود. اگر سیاه چاله به طرزی شگفانگیز اطلاعات را ببلعد، یک کاستی بنیادی در مکانیک کوانتومی به وجود میآید.
اهمیت پارادوکس اطلاعات زمانی بیشتر شد که هاوکینگ در سال1997 به همراه کیپ تُرنه3 ، از دانشگاه کالتک کالیفرنیا، با جان پرسکیل4، از دانشگاه کالتک کالیفرنیا یک شرطبندی کردند. هاوکینگ وتُرنه هر دو بر این باور بودند که اطلاعات درون سیاه چاله از بین میرود، اما پرسکیل تصور میکرد این امر غیر ممکن است. هر چند بعدها هاوکینگ این شرط را باخت، اما گفت که عقیده دارد اطلاعات در بازگشت از درون سیاهچاله دچار دگرگونی میشوند.
در اوایل قرن حاضر مائولیک پاتریخ5، از دانشگاه اترخت هلند، به همراه فرانک ویلزک6، از موسسهی پژوهشهای بنیادی پرینستون، نشان دادند که چگونه امکان گسیل اطلاعات از درون سیاهچاله وجود دارد. در نظریهای که آنها ارائه دادند ذرات حامل اطلاعات در درون افق رویداد میتواند طبق اصول مکانیک کوانتوم، با استفاده از پدیدهی تونل زنی از حصار سیاهچاله بگریزند؛ اما این پیشنهاد همچنان قابل بحث و موضوع آن برای پژوهش بیشتر باز است.
تونل زنی از میانِ حصارِ افقرویداد
به تازگی ساموئل برونستین7 و ماناز پاترا8، از دانشگاه یورک انگلستان گفتهاند که تصور میکنند توانستهاند یک نظریهی تونل زنی جذابتر از نظریهی پاتریخ و ویلزک را فورمول بندی کنند. آنها میگویند "ما نمیتوانیم اثباتی مبنی بر امکان گریز از سیاهچاله را ادعا کنیم، اما این سادهترین بیان و نتیجهگیری از این نظریه است."
معمولا نظریهپردازانی که با سیاهچالهها سروکار دارند، درگیر یک چالش در مورد هندسهی پیچیدهی فضا_زمان ناشی از نظریه گرانش اینشتین- نسبیت عام- میشوند. برونستین و پاترا میگویند افقرویداد صرفا یک نمونهی طبیعی مکانیک کوانتومی است با ذرات کوانتومی که در فضای هیلبرت به کمک تونل زنی از حصار سیاهچاله میگذرند.
این نظریه پردازان در یافتهاند که در افقرویداد یک نمونه تونل زنی بسیار ساده شده رخ میدهد که میتواند با گسیل طیفی از تابش، که گمان میشود از درون سیاهچاله گسیل میشود، از نو اطلاعات را احیا کند. این شبیه به نمونهی آفرینش زوج هاوکینگ نیست که منجر به نابودی اطلاعات میشد و برای استفاده از آن نیاز به اطلاعات اولیه زیادی بود؛ به تعبیر ساده بروستین و پاترا بیان کردهاند که احتمال این که تونل زنی یک ویژگی ذاتی سیاهچاله باشد بسیار بیشتر از نمونهی زوج آفرینی هاوکینگ است.
آخرین یافتههای این دو پژوهشگر در آخرین شماره نشریهی مروری بر مقالات فیزیکی منتشر شده است.
چاه گرانشی
هنوز گره دیگری در کار پژوهشگران هست؛ سال گذشته اریک ورلیند9 نظریه پرداز در زمینه نظریه ریسمان دانشگاه آمستردام، به همراه تِد جاکوبسن10، از دانشگاه مریلند ایالات متحده، یک نظریهی تاملبرانگیز را در بارهی بنیان گرانش مطرح کردند. بر اساس طرح پیشنهادی ورلیند گرانش یک برهم کنش بنیادین نیست بلکه یک جبر ناشی از تلاش جهان برای رسیدن به بیشترین آشفتگی و بینظمی است.
بنابراین نظریه، گرانش یک جبر آنتروپیک – یکی از پیآمدهای طبیعی ترمودینامیک – است و بیشتر شبیه احساسِ مولکولهایِ یک نوارِ لاستیکیِ در حال کشش برای رسیدن به بیشترین بینظمی است.
بروستین و پاترا بر این باورند که که نمونهی پیشنهادی آنها برای سیاهچالهها، با طرح پیشنهادی وریلند برای گرانش همخوانی دارد؛ و اگر گرانش به اینرسی یا فضا_زمان مربوط نمیشود، پس نباید از آن در حل معماهای بنیادی مانند ازدست رفتن اطلاعات درون سیاهچاله بهره گرفت.
بروستین به دنیای فیزیک گفته که "این تاییدی بر صحتِ کارهای ورلیند نیست، اما طرح او دارای پایههای محکمی است."
[ درهر حال مجبوریم گفتهی استیو گیدینگ11، فیزیکدان متخصص در گرانش کوانتومی از دانشگاه کالیفرنیا، که در این باره میگوید" ممکن است یکی از قطعات این جورچین هنوز بدست ما نرسیده باشد" را تا پیدا شدن دیگر تکههای این جورچین بپذیریم.]
1. Stephen Hawking
2. Jacob Bekenstein
3. Kip Thorne
4. John Preskill
5. Maulik Parikh
6. Frank Wilczek
7. Samuel Braunstein
8. Manas Patra
9. Erik Verlinde
10. Ted Jacobsen
11. Steve Giddings
گسیل ذرات از سیاهچالهای در کهکشان آ قنطورس
برگرفته از وبگاه دنیای فیزیک با عنوان
Information Paradox Simplified
به نشانی
http://physicsworld.com/cws/article/news/46848
برگردان به فارسی
یاسر شاپوری
Basetareha24@gmail.com
دنباله دار چیست؟
دنباله دارها اجرامی در سامانه خورشیدی (منظومه شمسی) هستند که قطر آنها در حد چند کیلومتر بوده و از گازهای منجمدی همچون دی اکسید کربن، آمونیاک و آب تشکیل شده اند که در میان یخ گازهای مذکور ذرات گرد و غبار و سنگریزه به دام افتاده است. با نزدیک شدن این اجرام نچندان بزرگ به خورشید بخشی از یخ گازهای ذکر شده بخار شده و به همراه ذرات گرد و غبار و سنگریزه گیسوی دنباله دار را تشکیل می دهند. مسیر دنباله دار ها معمولا بیضی بسیار کشیده ای است که خورشید در یکی از کانونهای آن قرار دارد. فشار تابش خورشید موجب می شود تا اغلب گیسوی دنباله دار در امتداد خط واصل هسته دنباله دار و خورشید قرار گیرد.
بعضی از دنباله دارها مسیر مشخصی داشته و هرچند سال یکبار ظاهر می شوند. اما بسیاری از آنها از حاشیه منظومه خورشیدی که از میلیاردها جرم کوچک تشکیل یافته و به ابر اورت معروف است در اثر گرانش خورشید و سیارات به سوی خورشید روانه می شوند.
در فرهنگ مردم گاه به اشتباه به دنباله دار، ستاره دنباله دار گفته می شود. درصورتی که این اجرام همانگونه که گفته شد نسبت به ستارگان بسیار کوچک هستند.
گردآوری و نگارش: ایرج صفایی